روبی کوچولو

در پاییز سال 1963 یک کهنه سرباز جنایتکار جنگ کره، اعتراف به دیوانگی خود کرد، سپس در یک آسایشگاه بیماران روانی بستری شد و در آنجا بیماران ترسیده و آشفته را بر علیه پرستاران ظالم آسایشگاه متحد کرد.

زنی مرموز به نام ربکا در نیمه‌های شب در اتاق بازجویی یک ایستگاه پلیس از خواب بیدار می‌شود بدون اینکه هیچ خاطره‌ای از شب قبل داشته باشد و به یاد بیاورد که چگونه به آنجا رسیده است. حال ربکا توسط دو کارآگاه متهم به یک حمله و فرار شده و از آنجایی که راهی برای رهایی از این وضعیت ندارد، باید هر چه سریعتر حقیقت را کشف کند، اما…

پس از مرگ غیرمنتظره خلبان در اواسط پرواز، فردی به نام داگ وایت (دنیس کواید) باید با خیال راحت هواپیما را فرود آورد و تمام خانواده خود را از خطر غیرقابل عبور نجات دهد.