پیرمردی که به تازگی متوجه شده بیماری سرطان دارد. به همین خاطر چون چیزی برای از دست دادن ندارد تصمیم می گیرد تا از سارقانی که زندگی اش را نابود کرده اند، انتقام بگیرد.

هنوز تحت تاثیر مرگ تلخ مادرشان قرار دارند، یک دختر نوجوان و خواهر کوچکترشان متوجه حضور وهم انگیزی در خانه‌شان می‌شوند و سعی می‌کنند تا پدر غمگین خود را متقاعد کنند تا قبل از آن که دیر شود به این موضوع رسیدگی کند.

پسری نه ساله به نام اسکار که قادر به صحبت کردن نیست و در سازگاری با محیط اطرافش مشکل دارد. او با اریک، صاحب مهربان یک مغازه تعمیرات، آشنا می‌شود و پس از پیدا کردن یک دوربین قدیمی خراب که آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد، میانشان دوستی غیرمنتظره‌ای شکل می‌گیرد.