اتفاقات فیلم شیطان تمام وقت در محلی به نام ناکم استیف در ایالت اوهایو، که یک جنگل دور افتاده و فراموش شده است و طوفانی از ایمان، خشونت و رستگاری در آن به راه خواهد افتاد، جریان دارد. ویلارد راسل که از نجات زندگی همسر در حال مرگش ناامید شده، شروع به مناجات، فداکاری و قربانی کردن می‌کند. پسر او که آروین نام دارد و شخصیت اصلی داستان نیز خواهد بود، از یک پسر بچه مدرسه‌ای که همواره قلدرهای آن در حال زور گفتن به او هستند، در حال تبدیل شدن به مردی است که می‌داند درست در چه زمانی باید دست به کار شود.

اریک که برای یک سفر کوتاه مدت به خانه بازگشته، خود را بین رابطه چالش برانگیز با دو خواهرش و اعتیادش به یک بازی پوکر محلی می‌بیند. همانطور که سفرش طولانی تر می‌شود، اریک به طور فزاینده‌ای برای جلوگیری از رویارویی‌ها و افشاگری‌ها تلاش می‌کند زیرا از باز شدن مسائل و اتفاقاتی که در دوران کودکی برایش اتفاق افتاده نگران است. در حالی که مگی (یکی از دو خواهر) تلاش می‌کند دنیای عاطفی و دوستانه‌ای که زمانی هر سه نفر با هم ساخته بودند را بازسازی کند، اریک و ریچل (آن یکی خواهر) با شکافی که بین دوران کودکی و بزرگسالی خود می‌بینند مواجه می‌شوند.

آوا رابینز 24 ساله به یک کلبه منزوی نقل مکان می کند اما برخلاف چیزی که به نظر می رسد قرار است به عنوان یک رویا به حقیقت پیوندد، زندگی او به زودی به یک کابوس زنده تبدیل می شود که...