رابرت لنگدن خود را در بیمارستانی در ایتالیا می‌بیند، بدون آن که به یاد بیاورد به چه دلیل در این بیمارستان حضور دارد. در ادامه او با دکتر بروکس همراه می‌شود تا پرده از یک توطئه جهانی بردارد.

يك جنگجو قدرت مند قرون وسطايى تصميم ميگيرد كه هيولايى كه سال ها پيش دخترش را کشته است از بين ببرد و سر اورا از بدنش جدا کند.

آنا حالا مادر است و در آستانه ازدواج با مردی قرار دارد که خودش دختری نوجوان دارد. روابط پرتنش او با دخترش هارپر، با ورود لیلی پیچیده‌تر می‌شود. اما وقتی جادویی ناشناخته باعث جابه‌جایی بدن‌ها میان نسل‌های مختلف خانواده می‌شود....