خلاصه داستان : در جنگی بیرحمانه بین شیاطین، شکارچیان و دشمنان مخفی، دختری مرموز به نام ریزه وارد دنیای دنجی شده است و او با مرگبارترین نبرد خود تا به حال روبرو میشود، نبردی که با عشق در دنیایی که بقا هیچ قانونی نمیشناسد، تقویت میشود..
خلاصه داستان : در جنگی بیرحمانه بین شیاطین، شکارچیان و دشمنان مخفی، دختری مرموز به نام ریزه وارد دنیای دنجی شده است و او با مرگبارترین نبرد خود تا به حال روبرو میشود، نبردی که با عشق در دنیایی که بقا هیچ قانونی نمیشناسد، تقویت میشود..
خلاصه داستان : روز عروسی پرنسس بین با رسیدن موجودی مرموز و عجیب خراب می شود و متوجه می شود که این موجود شیطان درونی او است.
خلاصه داستان : پس از یک حادثه خجالتآور در محل کار، ویلیام رونالد تروسپر، که یک مرد خانوادهدار حومهنشین است، خود را در حال تحقیق درباره یک توطئه گسترده و عمیق مییابد…
خلاصه داستان : خانوادۀ مک لاسکی کارگزاران قدرت هستند که با نژادپرستی سیستمیک، فساد و نابرابری در کینگزتاون میشیگان دست و پنجه نرم می کنند. این شهر مکانی است که تجارت زندان تنها صنعت پررونق آن است.
خلاصه داستان : بودری و دخترش «تَگ» در دل جنگل زندگی آرامی دارند تا اینکه تگ زنی زخمی را کنار رودخانه پیدا میکند. آنها او را پناه میدهند، اما خیلی زود میفهمند گروهی مسلح دنبال او هستند. نجات این غریبه، خانواده را وارد چرخهای از خشونت، تعقیب و تصمیمهای سخت میکند....
خلاصه داستان : وقتی حملهای صلح شکننده بین دنیای ارواح و بشریت را از بین میبرد، هی با لویه، آخرین شاگرد شیفو ووشیان خود، متحد میشود تا توطئهای را که هر دو قلمرو و پیوندی را که برای محافظت از آن قسم خوردهاند، تهدید میکند، افشا کند.
خلاصه داستان : خواهران نورا و اگنس پس از سالها دوری، با پدر خود گوستاو، کارگردان کاریزماتیک و روزگاری مشهور، دیدار میکنند. گوستاو که امیدوار است با ساخت یک فیلم به عرصه سینما بازگردد، به نورا، بازیگر تئاتر، نقشی در پروژه جدیدش پیشنهاد میدهد. اما وقتی نورا پیشنهاد او را رد میکند، به زودی متوجه میشود که پدرش آن نقش را به یک ستاره جوان و مشتاق هالیوودی داده است. حال این دو خواهر باید همزمان، هم رابطه پیچیده خود با پدر را مدیریت کنند و هم با حضور این ستاره آمریکایی در میانه روابط پرتنش خانوادگیشان کنار بیایند…
خلاصه داستان : دو دختر جوان به نامهای یوکو و آیری، در ژاپن پسا آخرالزمانی سفر میکنند. آنها از مکانهای مشهور عکاسی کرده و در شهرهایی که طبیعت آنها را تسخیر کرده است، چادر میزنند. آنها با هم سوار یک موتورسیکلت میشوند و حس جدیدی از آزادی را تجربه میکنند، بدون آنکه ترافیک یا چراغ راهنمایی مزاحمشان شود. دنیا به پایان رسیده است، پس بیایید سوار موتور شویم و به یک سفر برویم!